به گزارش فرهنگ امروز به نقل از روزنامه شرق؛ تماشاچیان فیلمهای فرهادی همیشه با کلی سؤال از سالنهای تاریک سینما بیرون میآیند. این بار و بر سر فروشنده اما وضع کمی فرق میکند؛ چراکه بخشی از این سؤالها جنبه حقوقی هم دارد و ممکن است به تفاوت قضاوتها ختم شود. از «بهمن کشاورز» وکیل پایهیک دادگستری و حقوقدان که این فیلم را دیده و نقطهنظرهایی نسبت به آن دارد، درباره چندوچون برخورد قانونی هر فرد با خدشهدارشدن حریم شخصیاش پرسیدهایم و در لابهلای این گفتوگوی بیپرده او با ما از زنانی حرف میزند که به حریم شخصیشان تجاوز شده؛ اما بیم بیان آن را دارند.
فکر میکنید گره اصلی فیلم «فروشنده» چیست؟ موضوع بر سر حریم شخصی است یا چگونگی انتقامگرفتن؟
در اینکه به حقوق شخصی و حریم خصوصی زوجه در این فیلم تجاوز شده، تردیدی نیست؛ همینطور حق شوهر نیز بهعنوان کسی که به زوجهاش تعرض شده، بهشدت مخدوش و تخریب شده است. به موجب ماده ١٧٩ سابق و ضابطه فعلی قانون ما، اگر زوج در همان لحظه وقوع حادثه، از راه میرسید و متجاوز را میکشت- با فرض ثبوت- قطعا معاف از مجازات بود؛ اما اگر همین اقدام را بعدا و با شناسایی مرتکب انجام میداد، آنگاه مسئله معافیت به این شکل مطرح نمیشد و حتی چه بسا صدور حکم قصاص لازم بود. البته ازآنجاکه مرتکب عمل تعرض، فردی بود که حدی بر او قرار گرفته بود، در صورت اثبات تمام مقدمات ممکن بود موضوع معافیت از مجازات مجددا مطرح شود؛ بااینهمه، ضوابطی که برای اثبات زنا و زنای به عنف وجود دارد، چنان است که اثبات اینگونه موارد را تعلیق به محال میکند؛ اما نکته جالب در این فیلم این است که اقدامنکردن به خشونت و قتل از جانب شوهر و همینطور اقدام زوجه که همسر خود را از خشونت احتمالی و حتی افشاگری درباره فرد مرتکب نزد همسر و خانوادهاش، منع میکند، ناشی از ترس از مجازات نیست؛ بلکه مواضع فکری و انسانی آنها، آنها را متوقف میکند. البته حرکت شوهر که به زدن یک سیلی به مرتکب اکتفا میکند و حتی به همسر و فرزند او چیزی نمیگوید، باز هم در دنیای پر از خشونت و انتقامجویی، حرکتی است که بیننده را به فکر و تأمل وادار میکند. همینجا باید به بازی درخشان آقایی که نقش فرد متجاوز را بازی کرده است، اشاره کنم که حالت استیصال و پشیمانی و میل به بازگشت به زمان پیش از حادثه را به نحو بسیار زیبایی مجسم کرده است (متأسفانه نام ایشان را به یاد ندارم) و همینطور بازی عالی خانم ترانه علیدوستی که در عین اینکه بهشدت در هم شکسته و آسیب دیده است، اشتیاق و میل وافر به انتقام را حتی در حد مفتضحکردن فرد متجاوز ندارد.
در قانون چه پیشبینیهایی درباره فردی که به حریم شخصیاش تجاوز شده، پیشبینی شده است؟
توجه داشته باشیم که در این فیلم ظاهرا مسئله تجاوز به عنف مطرح است؛ یعنی تجاوزی که بدون رضایت مجنیعلیها صورت گرفته و در صورت اثبات، مجازات عامل آن «اعدام» است و اعمال این مجازات نیز نیاز به شاکی ندارد و نمیتوان برای آن تخفیف یا عفو هم قرار داد؛ ازاینرو درباره آنچه در فیلم میبینیم، پیچیدگیها و سؤالات بسیاری مطرح میشود؛ درعینحال در نظام قضائی ما، «قتل در فراش» را داریم که مربوط به نظام قضائی بعد از انقلاب هم نیست؛ بلکه در ماده ١٧٩ قانون مجازات عمومی پیش از انقلاب نیز پیشبینی شده بود که اگر مردی همسر خود یا خواهر خود یا دختر خود را با مرد غریبه در یک بستر یا حالتی که در حکم وجود در یک بستر است، ببیند و مرتکب قتل یک یا هر دو آنها شود، از مجازات معاف است. قانونگذار بعد از انقلاب خوشبختانه مورد دختر و خواهر را حذف کرده و فقط همسر را باقی گذاشته؛ هرچند که ظاهرا آنها که مرتکب قتل خواهران و دختران خود میشوند، نیازی به حکم قانونی ندارند؛ بنابراین میبینیم که در این فیلم، موضوع بسیار مهمی مطرح شده است و کارگردان با کمک هنرپیشگان بهخوبی مطلب را پرورانده است (بارها گفتهام آقای شهاب حسینی همیشه من را به یاد آنتونی کوئین میاندازد؛ چون ویژگی او این بود که هر نقشی را در حد اعلا اجرا میکرد). موقعیت این زن و شوهر جوان، بعد از وقوع حادثه و واکنشهای آنها چنان است که تماشاگر را پس از پایان فیلم، به تفکر وامیدارد و اگر کسانی با یکدیگر یا به طور گروهی فیلم را دیده باشند، به احتمال قوی نمیتوانند از بحث درباره ابعاد مختلف آن خودداری کنند.
آیا تجربههای شما در وکالت هم حکایت از ترس زنان از بیان مسائل اینچنینی دارد؟
این برداشت جنابعالی درست است. علت را باید در این جستوجو کرد که متأسفانه در بسیاری از موارد جامعه، شنوندگان موضوع و مخاطبان آن، بهنوعی طرف تجاوز را مقصر تلقی میکنند یا دستکم دیدگاه آنان نسبت به او به نحوی است که ترجیح میدهند در پی مجازات متجاوز نباشند و در معرض نگاهها و قضاوتهای تحقیرآمیز جامعه نیز قرار نگیرند. ازاینرو در نظام قضائی گذشته نیز تعقیب این قضایا به محض گذشت متوقف میشد و شروع تعقیب نیز محتاج شکایت بود. ماده ١٠٢ اصلاحی قانون آیین دادرسی کیفری جدید مصوب ١٣٩٤ میگوید: «انجام هرگونه تعقیب و تحقیق در جرائم منافی عفت ممنوع است و پرسش از هیچ فردی دراینباره مجاز نیست؛ مگر در مواردی که جرم در مرئا و منظر عام واقع شده یا دارای شاکی یا به عنف یا سازمانیافته باشد که دراینصورت تعقیب و تحقیق فقط در محدوده شکایت یا اوضاع و احوال مشهود از طرف مقام قضائی انجام میشود». البته بهطورکلی اثبات عمل متهم حتی در نظامهای حقوقی دیگر نیز دشوار است و بههمیندلیل مثلا در ایالات متحده هم قربانیان اینگونه جنایات در طرح شکایت احتیاط میکنند. در زمانی که فعالیت عملی وکالتی داشتم، بارها ناچار شدم به قربانیان اینگونه جرائم درباره احساس گناه بیجا و توجیهناپذیرشان تذکر بدهم. مثالی که میزدم این بود که تصور کنید در جنگلی در حال حرکت بودید و خرس یا گوریلی به شما حمله و تعرض میکرد. آیا معقول بود که احساس گناه داشته باشید؟!
جامعه در این زمینه چقدر تأثیرگذار است؟
بدون تردید خودداری زیاندیده، از شکایت و تعقیب حاصل فشار و تلقی جامعه است. ضمنا عکسالعمل قیصر از یک سو و... از سوی دیگر عماد(شهاب حسینی) که به دو گونه کاملا متفاوت بروز میکنند، منبعث از خاستگاه اجتماعی، طبقاتی و تربیتی این دو است. قیصر فردی است که با لوطیها و کلاهمخملیها بزرگ شده و چاقویی که با آن برادران آبمنگول را میکشد، جزء لوازم شخصی او است؛ اما عماد، معلم است آن هم معلمی که درعینحال بازیگر تئاتر هم هست و ناچار عکسالعمل هریک از این دو در مقابل رویدادی یکسان، متفاوت خواهد بود.
نیمقرن از فیلم قیصر میگذرد. چقدر در انتقامگرفتن از فرد متجاوز، قانونمدارتر شدهایم؟
متأسفانه هنوز وضع همانگونه است. توجه بفرمایید که دفاع در مقابل هجمه و حمله اصولا واجب است؛ یعنی وقتی فردی با حمله به تمامیت جسمانی خود یا حریم شخصیاش یا جان و عِرض بستگانش مواجه میشود، باید بلافاصله دفاع کند و حتی در شرع تن به ظلم دادن در این موارد و تسلیمشدن حرام تلقی شده؛ اما اقداماتی که پس از وقوع حادثه میتواند انجام شود یا باید انجام شود، حکم دیگری دارد. وجود قانون و دادگاهها و تشکیلات انتظامی برای برخورد با همین مرحله از ماجراست. اگر جز این باشد، ناچار هرجومرج و بیقانونی رواج پیدا خواهد کرد.
مردم موقع خروج از سینما نگران سکته پیرمرد متجاوز هستند. اگر او بمیرد، تکلیف قانونی شوهر زن چه خواهد بود؟
به نظر میرسد که اگر این اتفاق میافتاد، بازیگر نقش شهاب حسینی از باب آدمربایی و توقیف غیرقانونی میتوانست تحت تعقیب قرار گیرد. درباره قتل از زمانی که وی متوجه شد این مرد دچار بیماری قلبی شدید است، اگر به ایجاد فشار بر او ادامه میداد و او جان میباخت، ممکن بود بحث قتل عمدی مطرح شود؛ زیرا در این فرد ضعف و ویژگیای وجود داشت که آقای فلانی از آن آگاه شده بود و با اینکه آنچه درباره او میکرد، نوعا کشنده نبود؛ اما با توجه به وجود آن حالت خاص که همسر خانم... نسبت به آن علم پیدا کرده بود، احتمال عمدیتلقیشدن قتل را نمیتوانستیم نفی کنیم.
نظر شما